وبلاگ رقص دانش
وبلاگ خبری، علمی ، آموزشی و ... 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان وبلاگ نصرآوران و آدرس nasravaran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه
طراح قالب

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. 

عکس هایی دیدنی از زیباترین پروانه های کمیاب
شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد. سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد. آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود. آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد. چون انتظار داشت که بال های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند. هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند. چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بال هایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند. 
آموزه های داستان
- گاهی اوقات تلاش تنها چیزی است که در زندگی نیاز داریم. 
- اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم ،فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم. 
- من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم. 
- من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم. 
- من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم. 
- من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آن ها غلبه کنم. 
- من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند. 
- من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت داد. 
- من به هر چه که خواستم نرسیدم ...اما به هر چه که نیاز داشتم، دست یافتم. 
- بدون ترس زندگی کن، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر تمام آن ها غلبه کنی.


برچسب‌ها: داستان پند بصیرت
[ جمعه 5 تير 1394 ] [ 11:59 ] [ نصر ]

سه پند لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت:

ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کارکنی و کمی دیرتربخوابی در هرجا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است
اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.


برچسب‌ها: جملات زیبا زندگی زیبا پند بصیرت
[ پنج شنبه 24 مهر 1393 ] [ 12:5 ] [ نصر ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب